این مقاله به یاری یافتههای برآمده از مطالعات جنبشهای اجتماعی دو ایده اصلی را میپرورد. نخست اینکه ما اکنون در دوره نهفتگی ناآرامی های اجتماعی در ایران به سر میبریم. تلاش میکنیم منظور از دوره نهفتگی جنبشها و کارکردهای این دوره در مسیر کلی حیات جنبشها را با تمرکز بر دیدگاههای آلبرتو ملوچی توضیح دهیم. سپس با استفاده از دیدگاههای ژوزف گاسفیلد و تفکیک مفهومی- نظری او بین جنبشهای خطی و سیال، نشان خواهیم داد که اولاً مطالعه جنبشهای اجتماعی در ایران کنونی از منظر عناصر سیالیت کارآمدی بیشتری دارد و ثانیاً مهمترین ویژگی دوران نهفتگی این جنبش اعتراضی، گذار از عناصر خطی به عناصر سیال است. در بخش نتیجهگیری برخی ملاحظات راهبردی برای مواجههای عالمانه و کارآمد با این وضعیت پیشنهاد می شود.