پیچیدگی فزاینده جوامع مختلف و گسترش ارتباط و وابستگی چند جانبه صنایع، زمینه مساعدی برای رشد کمی و کیفی فرصتها و تهدیدات محیط، فراهم ساخته است. چنانچه از یک سو رشد وتوسعه تکنولوژی انسان را در جدال با رخدادهای طبیعی قدرتمند ساخته و از سویی دیگر پیچیدگی و ارتباط تنگاتنگ صنایع سبب بروز معضلات همه جانبه در رخدادهای ظاهراً واحد شده است. مقایسه قطع برق یک روستا با مورد مشابه در یکی از شهرهای بزرگ جهان بهخوبی نشانگر درجه آسیبپذیری جوامع پیشرفته است. مقایسه فوق قبل از اینکه مقایسه دونوع جامعه باشد، نشانگر گسترش دامنه هرنوع بحران در جوامع پیچیده است. مرور کوتاهی برچند نمونه بارز از بحرانهای مختلف بیست سال گذشته جهان نکات زیر را نشان میدهد:
O صنایع خاصی ظرفیت بالقوه بیشتری برای بروز بحران دارند. از جمله، شیمیایی و پتروشیمی، برق، حمل و نقل هوایی، کشتیرانی؛
O باوجود تفاوت این بحرانها، ویژگیهای مشترک زیادی در بحرانهای مختلف به چشم میخورد؛
O آمادگی قبلی در کاهش ابعاد خسارت نقش تعیینکننده دارد؛
O تصمیمگیریهای عجولانه براساس اطلاعات ناقص دامنه خسارت را چندبرابر افزایش میدهد؛
O ارتباطات در ابعاد مختلف نقش بسیار تعیین کنندهای در کنترل بحران دارد.
وظیفه مدیریت بحران اتخاذ تصمیمات موثر براساس اطلاعات صحیح درجهت کاهش خسارات و کنترل سریع بحران است.
باید در تمام برنامهریزیهای بحران جایی را برای موقعیتهای پیشبینی نشده درنظر گرفت.
بحران عبارت است از وضعیتی که نظم سیستم اصلی یا قسمتهایی از آن را مختل کرده و پایداری آن را برهم زند.
غافلگیری اولین عامل مخرب در بحرانهاست.
تصمیمگیریهای مهم همواره از ضروریات بحران در لحظات اول است.
اتخاذ تصمیمهای درست بههنگام بروز بحران به دستهبندی و اقعیتها بستگی دارد.
بحران چیزی جز تجلی برخورد تمام عواملی که یک مرتبه از حالت نظم به حالت بینظمی درآمده، نیست.
هیچ بحرانی شبیه دیگری نیست و درک تشابهات کلیدی برای برنامهریزی بهمنظور رویارویی با آن و تخفیف اثرات سوء بسیار ضروری است.
دولتها و شرکتها به شناخت روشهای برخورد با تغییرات ناگهانی روی آوردهاند و مدیریت بحران بخشی از تمام برنامههای استراتژیک آنها شده است.
نکات فوقانگیزة مثبتی برای تجربهاندوزی از بحرانهای گذشته ایجاد میکند، لیکن حداقل سه دلیل سبب میشود نتایج حاصل از بررسی بحرانهای گذشته شناخت لازم و کافی را به پژوهشگران ارائه ندهد. نخست اینکه نوشتههای تاریخی محدود به وصف واقعه است و تحلیلهای تطبیقی لازم پابهپای شرح رخداد ارائه نشده است. نکته دوم متاثر از نگرشی است که هر بحران را در نوع خود بینظیر میداند و سومین دلیل اینکه مفهوم عمومی بحران بسیار ابهام برانگیز است. اکثر تحلیلگران موقعیتهای حاد و اضطراری را بازگو کردهاند در صورتی که بحران دارای ویژگیهایی است که صفات مشخصه آنرا تعیین میکند، در نتیجه وجود شرایط کمی و کیفی خاصی، امکان توجیه رویداد در الگوی بحران را فراهم میسازد.
بنابراین نهتنها بررسی بحرانهای گذشته، بلکه فعالیتهای سیستماتیک دیگری نیز بهمنظور دستیابی به عوامل و عناصر مشترک در بروز بحرانها و یافتن الگوهایی برای پیشبینی و پیشگیری آثار ناشی از آنها ضروریست.
بحران چیست؟
قبل از پرداختن به ویژگیهای موقعیت بحرانی و معرفی رویکرد سیستماتیک رویارویی موثر، باید توجه کرد که در هر حال بحران یا مستقیماً در یک سیستم بهوجود آمده یا تاثیر عوامل خارجی سیستم را مختل ساخته است. در هر دو حالت میتوان تجزیه و تحلیل خود را بهصورت ملاحظات سیستماتیک پیش برد. زیرا در نهایت وظیفه مدیریت بحران، اتخاذ تصمیمات موثر براساس اطلاعات صحیح در جهت کاهش خسارات و کنترل سریع بحران است. این پروسه در نهایت با شناخت کنشها و واکنشهای سیستماتیک انجام میشود. در غیر اینصورت تصمیمات چیزی جز آزمون و خطا نخواهد بود و باتوجه به سه عامل، محدودیت زمان، تهدید و غافلگیری نمیتوان انتظار داشت جایی برای چنین رویکردی باشد. مسلماً در تمام برنامهریزیهای بحران جایی برای موقعیتهای پیشبینی نشده درنظر گرفته خواهد شد. بنابراین میتوانیم بحران را براساس تعریف سیستم چنین بیان کنیم: اجزأ تشکیلدهنده سیستم در چارچوب معین براساس ضوابط و معیارهای سنجیده و تنظیم شده روابطی بهصورت کنش و واکنش با هم برقرار میکنند. در هر سیستم عناصر متغیر تشکیلدهنده آن باید در حدود و قلمرو معینی نگهداری و محافظت شود، در غیر اینصورت حالت تعادل سیستم بههم میخورد. تا جایی که امکان محو کامل آن وجود دارد. بحران عبارت است از وضعیتی که نظم سیستم اصلی یا قسمتهایی از آن را مختل کرده و پایداری آن را بر هم زند. بهبیان دیگر بحران وضعیتی است که تغییری ناگهانی در یک یا چند قسمت از عوامل متغیر سیستم بهوجود میآورد. شدت و ضعف بحرانها بستگی به عوامل تشدیدکننده و یا عناصر کاهشدهنده بحران و تکنیکهای موجود برای مدیریت و بالاخره مهار آن دارد.
از نظر عملیاتی نیز بحران را میتوان بهصورت یک سیستم، تجزیه و تحلیل کرد که در آن دو سری عوامل مختلف یکی محیط و ساختار سیستم و دیگری عواملی که موجد بحران هستند، وجود دارد. تعیین اینکه کدام یک از عوامل و عناصر تشکیلدهنده سیستم در مقابل بحران آسیبپذیری و تاثیرپذیری بیشتری دارد، یکی از وظایف اولیه تحقیق و پژوهش مدیریت بحران است. تعیین آسیبپذیرترین بخش سیستم در عمل به بخشی از سیستم برمیگردد که بالاترین رسیدگی را نیاز دارد.
جو حاکم در شرایط بحرانی
بررسی بحرانهای گذشته نشان میدهد، افراد در اینگونه موارد دچار سردرگمی میشوند، سادهترین و در عین حال اساسیترین اشتباهات در لحظات بحرانی رخ میدهد، معمولاً سخن و عملکرد مسئولان خلاف جهت منافع خود و سازمان آنهاست، دستپاچگی و عکسالعملهای غیرمنطقی در چنین شرایطی بسیار دیده میشود، جلوگیری از ازدحام خبرنگاران کنجکاو، حفظ اعتبار، کاهش عوارض و بازتابهای منفی آن بر آینده و افکار عمومی مسائلی هستند که گاه از کنترل خود بحران برای مسئولان مشکلتر میشود. تضادی که بین کنترل بحران و تسلط بر شایعات و اعصاب ایجاد میگردد، دقیقاً نمایانگر عدم آمادگی است. تعجب و غافلگیری اولین عامل مخرب در بحرانهاست. در حقیقت دوباره بهدست گرفتن اوضاع یا شکست درهمان ساعات اول مشخص میشود. برای نمونه، در بحبوحه بحرانی که سال 1986 هنگام انفجار شاتل فضایی «چلنجر» برای ناسا پیش آمد، واکنش اولیه ناسا بهخوبی نشان داد زمانی که افراد ناگهان با بحران مواجه میشوند چه اشتباهاتی ممکن است از آنها سربزند. ناباوری مسئولان ناسا که ناشی از عدم پیشبینی این سانحه بسیار محتمل بود، مانع از آن شد که مقامات ناسا واکنش بهینهای از خود نشان دهند و در پی آن سوء مدیریت در توضیح دلایل وقوع سانحه و مقصر دانستن افراد و بخشهای مختلف، اعتبار این سازمان را نزد مردم بهشدت تحت تاثیر قرار داد.
تصمیمگیری
باید توجه کرد تصمیمگیریهای مهم و عمده همواره از ضروریات بحران در لحظات اول است. تصمیماتی که نهتنها در ابعاد وسیعی تاثیر میگذارد و در حقیقت آینده و گستره بحران را میسازد، بلکه همه در مورد آن قضاوت میکنند. بنابراین، طبیعی است، در مواجهه با بحران اتخاذ تصمیمهای صحیح منوط به دستهبندی حقایق و واقعیتها باشد. حیاتیترین اقدام در آغاز این است که باید بهسرعت فهمید چه چیزی رخ داده است و چه اقدامی در مقابل آن باید انجام داد و پس از آن شرایط چگونه خواهد بود. بیش از 90% تصمیمات حساس در ساعات اولیه بحران صورت میگیرد و عوامل بسیار متعددی باید در مورد افراد و مسائل مرتبط در آنِ واحد در نظر گرفته شود. دقیقاً بغرنجی مسئله در اینجا نهفته است، زیرا بخش عظیمی از این ملاحظات ضروری و همزمان را میتوان در پیشبینیها و برنامه مدیریت بحران قبل از وقوع بحران انجام داد. باید توجه داشت بحران بهطور اجتنابناپذیر در سه بعد تصمیمگیری را تحت تاثیر قرار میدهد:
1 - هدفهای عالی و حیاتی واحد تصمیمگیرنده را تهدید میکند؛
2 - زمان واکنش را برای اتخاذ تصمیم محدود میسازد؛
3 - عناصر و عوامل، تصمیمگیرنده را با بروز ناگهانی خود غافلگیر میکند.
سه عامل مهم که در تعریف و تشخیص بحران از دیدگاه روش تصمیمگیری نقش عمده دارند، عبارتند از: «تهدید»، «زمان» و «غافلگیری». بحرانهای مختلف برحسب اینکه میزان هریک از عوامل سهگانه فوق در آنها شدید، متوسط یا ضعیف باشد درجهبندی میشوند. که شدت تهدید، کوتاهی زمان و غافلگیری از ویژگیهای بحرانهای حاد هستند. براساس ترکیبی که از این سه عامل بهدست میآید مکعب بحران ساخته میشود. در این مکعب درجه آگاهی در دو حد «غافلگیری» و «پیشبینی شده» قرار گرفته که مبین ادراک و تشخیص و آگاهی مقامات تصمیمگیرنده از بروز بحران است.
بنابراین تصمیمات بهتناسب «شدت تهدید» «تداوم زمانی» و «درجه آگاهی» متفاوت هستند.
بحرانها معمولاً خبر نمیکنند و یکی از ویژگیهای عمده آنها همین غیرمترقبهبودن آنهاست که تصمیمگیرندگان را مواجه با هیجان و اضطراب و سردرگمی میکند. لیکن در شرایط عادی امکانات بسیار زیادی در اختیار مسئولان امور است که بهطور سیستماتیک آماده برخورد با وضعیتهای احتمالی بحرانی گردند. بهاین ترتیب شانس موفقیت در مهارکردن یا بهرهبرداری از وضعیت پیشآمده بیشتر میگردد. کوشش برای دستیابی به قواعد عملی و آزمون فرضیههایی از این نوع میتواند بهآمادگی بیشتر بینجامد:
سوال: در چنین شرایطی منابع قابل دسترسی کدامند؟ با چه سرعت و به چه میزانی میتوان از آنها استفاده کرد؟
فرضیه: وجود منابع و توانمندیهای مادی و معنوی، کیفیت و تاثیر پاسخ به بحران را افزایش میدهد.
قاعده: در آغاز بحران، توانمندیها و محدودیتهای خود را فوراً ارزیابی کنید، کمکهایی که میتوان از سازمانها و منابع مشابه بهدست آورد را مشخص کنید.
سوال: احتمال رخداد چه اتفاق دیگری همزمان با این بحران موجود است، که ممکن است بخشی از منابع، انرژی توجه و وقت تصمیمگیرندگان را بهخود معطوف کند. آیا بحران باعث رکود و یا حدت رخداد دوم نخواهد شد؟
فرضیه: دامنه بحران هرچه وسیعتر باشد احتمال اینکه منابع، توجه و انرژی بیشتری را به خود تخصیص دهد بیشتر خواهد بود.
قاعده: در یک زمان واحد ممکن است بیش از یک بحران بهوجود آید، باید به مسئولان امر برای برخورد با سایر مسائل، اختیارات کافی تفویض گردد.
چنین سئوالاتی را میتوان در مورد میزان صحت اطلاعات کسب شده، کانالهای مخابراتی، امکانات متنوع قابل جانشین و غیره طرح کرد و فرضیه را به قاعده تبدیل و پس از آن طرح کامل و جامعی برای مقابله با بحران بهوجود آورد.
هرچند تصمیمگیریهای مهم و سریع از جمله اقدامات اولیه و اساسی مدیریت بحران است، لیکن کیفیت تصمیم اهمیتی بسیار تعیینکننده دارد. شکی نیست مسئولان خوب با واقعبینی بیشتری به داوری عملکردهای گذشته میپردازند. آنها مانند ناخدای ماهر با اتکا به تخصص و تجربه با مشاهده ابرهای تیره در افق و پایینآمدن فشار جو و تغییرات مستمر یا دفعی در سایر عوامل و شرایط طبیعی خود را برای برخورد با یک وضعیت فوقالعاده طوفانی آماده میکنند. بحران چیزی جز تجلی برخورد تمام عواملی که یکمرتبه از حالت سکون یا نظم به حالت متحرک یا بینظم درآمده و آرامش را برهم زده نیست. نداشتن تجربه و تخصص باعث میگردد که تصمیمات براساس قضاوتها و برداشتهای ناصحیح و بیپایه گرفته شود. تصمیم را میتوان بازده یک سیستم تلقی کرد که معرف ارزشهای آن سیستم است. تصمیم متضمن انتخاب است و اتخاذ آن در شرایطی میسر است که راهکارهای چندگانهای وجود داشته باشد.
تجسم و پیشبینی بحران
بعضی از موسسات خدماتی معتبر برنامههای دقیق و موشکافانهای در مورد ارتباطات بحران برای خود تهیه کردهاند که میتواند هنگام بروز بحران متناسب شرایط تطبیق گشته و سریعاً بهاجرا درآید. چنین طرحهایی باید در زمانی تهیه شوند که نحوه عملکرد سازمان رضایتبخش است. هرچه بیشبینی جامعتر باشد هنگام بروز بحران فرصتهای بهتری برای حل موفقیتآمیز آنها وجود خواهد داشت. بااینکه هیچ بحرانی شبیه بحرانهای دیگر نیست لیکن تشابهات قابل ملاحظهای بین آنها وجود دارد. کشف و درک این تشابهات کلیدی، جهت برنامهریزی برای رویارویی با بحران و تخفیف اثرات سوء آن ضروری است. هرگز نباید از شناسایی بحرانهای بالقوه فارغ شد. بحرانهایی که در حیطه فعالیت مشابه رخ میدهد و اخبار آن بهاطلاع جامعه میرسد، میتواند سرنخهای جدیدی برای تکمیل برنامهریزی بحران در ابعاد ناشناخته قبلی بهدست دهد. زمانی که سازمانی در فکر آمادگی برای مقابله با بحران است، در حقیقت در نیمه راه برنامهریزی برای مواقع اضطراری است. مسلماً مدیران خلاق و مبتکر میتوانند شرایط بالقوه بحرانها را تصور و جزئیات پیچیده آنرا ترسیم کنند. سرعت و شتاب تغییرات سبب میشود ابعاد و گستره بحرانهای موجود حتی در زمینههای مشابه تفاوتهای چشمگیری داشته باشند. اما همین تغییرات شگرف و رشد و توسعه چشمگیر صنایع مختلف امکانات جدیدی را برای تصویر آینده و پیشبینی شرایطی که در هیچ آزمایشگاهی قابل بازسازی نیست فراهم ساخته است. در بیست سال گذشته چندین بحران فجیع در زمینه حمل و نقل دریایی و هوایی، شرکتهای شیمیایی و پتروشیمی، تاسیسات اتمی و بازتابهای بلایای طبیعی بر نیروگاهها داشتهایم. که مهمترین آنها کارخانه بوپال هند، نیروگاه چرنوبیل، کشتی نفتکش اکسون والدز در سال 1989، برخورد دو هواپیمای پان امریکن و ک.ال.ام در اسپانیا، هواپیماربایی کراچی در سال 1986، گردباد گلوریا در سال 1985 در ایالت نیویورک... بوده است. در سالهای اخیر کمپانیهای معظم فیلمسازی دست به تهیه فیلمهای علمی - تخیلی خارقالعادهای زدهاند که بهجرئت میتوان گفت آمیزهای از هنر و علم برای تجسم تصویری عمیق با رعایت تمامریزه کاریها از زوایای مختلف یک رخداد هولناک بوده است. از آن نمونه میتوان فیلمی که بهصورت سریال از وقوع زلزله خیالی در نیویورک با صرف هزینهای معادل 4 میلیارد دلار ساخته شده است، نام برد.
صحنههای آن دقیقاً بازتاب بحرانی سراسری برای کلیه صنایع خدماتی و شهری است که بهشکل تنگاتنگی به یکدیگر مرتبط هستند. شاید موشکافی انجام شده در بازسازی چنین صحنههایی بههمان اندازه که برای ایجاد هیجان و کشش متناسب است، میتواند سرنخی بهدست مدیران بحران و استراتژیستهایی بدهد که قاعدتاً به چنین قوه تخیلی نیاز دارند. مجموعههایی از این نوع میتواند در تصور جزییات شرایط بحرانی برای مدیران بحران صنایع کلیدی چون برق مفید باشد زیرا تهیه چنین فیلمهایی که شاید در مجموع تعدادی نه بیش از انگشتان دست را تشکیل میدهند، بایاری آرشیوها، محققان و حتی متخصصینی انجام شده که جمعآوری این تیم از عهده هر سازمان یا موسسهای برنمیآید.
نکته اینجاست که شرایط عمومی بحران از جمله نیاز به تصمیمگیری سریع (عدم واکنش سریع عواقب نامطلوبی خواهد داشت)، راهحلهای محدود، عواقب وخیم برای تصمیمات غلط و درگیربودن گروههایی بااهداف متضاد در مسئله از یک طرف و در خطربودن اهداف گروههای متنوع افراد از سوی دیگر نمیتواند به طور ملموس نشان دهد چه اقداماتی ضروریست. هیجان، خطر و تاثیر رویدادهای اضطراری به اقدامات ویژهای نیاز دارد. باید شوکهای غیرمنتظره و رویدادهای برنامهریزی نشده را هم مد نظر گرفت. به بیان دیگر آنچه میتواند لحظات بسیار حساس و تعیین کننده بحران را مدیریت کند این است که گروههای مختلف بدانند از آنها چه انتظاری میرود؟ چه باید انجام دهند و از چه کاری باید پرهیز کنند، این امر آنها را قادر میسازد که با خونسردی کامل عمل کنند و در کار خود موفق شوند. در نتیجه آنچه انجام میشود اولاً هم جهت خواهد بود یعنی یکدیگر را خنثی نمیکند، ثانیاً در سمت کنترل بحران پیش خواهد رفت. بهبیان دیگر با مدیریت بحران میتوان باقدرت جلو گسترش و ایجاد ابعاد تازه را گرفت. در حالی که با عملکرد نامناسب، بحران بهسرعت گسترش یافته و وضعیت از آنچه هست بدتر میشود.
مدیریت بحران
اگر در گذشته بخشی از سازمانها، شاید روابط عمومی، مسئولیت رویارویی با بحران را بهعهده داشت، اکنون کل سازمان آنرا مهم دانسته و پیچیدگی و پیشرفت این برنامهها سبب شده، دولتها، نهادهای مالی شرکتهای خدماتی و... به شناخت روشهای برخورد با تغییرات ناگهانی و پیش بینی نشده رو آورده و مدیریت بحران واقعاً بخشی از تمام برنامههای استراتژیک سازمانها گردد. بزرگترین اشتباه میتواند تصور مصونبودن سازمان از بحران توسط مدیران آن باشد. شرکتها بهدلیل انتخاب استراتژیها و سیاستهای مختلف و عواقب آن، در مقابل اقشار مختلف مردم جوابگو و مسئول هستند. شرکتهایی که توجه خود را به برنامهریزیهای علمی و مدیریت سازماندهی شده معطوف کردهاند ممکن است در مقابله با یک بحران بازدارنده بهطرز تاسف باری شکست بخورند. هر تصمیمی در جاده اشتباه باتوجه به تصورات غلط گذشته اتخاذ میشود. جملات زیر بیانگر قرارداشتن در جاده اشتباه است: «حال که تااینجا پیش رفتهایم مسلماً دیگر نمیتوانیم برگردیم.» «تابهحال پول زیادی صرف این پروژه کردهایم، اگر آن را متوقف کنیم، تمام زحماتمان بههدر خواهد رفت.»
راهکارهای شرایط بحرانی بهصورت روشن و مشخص وجود ندارند. اگر هم باشد همگان بهطور یکسان با کیفیت و محاسن و مضار آنها همنظر نیستند. هنگامی که صحبت از انتخاب میشود. مسئله جنبه ارزش و قضاوت پیدا میکند. بنابه طبیعت و عوامل روحی عاملان تصمیمگیری نتایج آن متفاوت است. در اینجا ممکن است تضاد منافع گروههای درگیر در تصمیم تاثیر بگذارد. تصمیم که عملی ناشی از اراده انسانهاست باید اهداف و مقاصد را نیز درنظر بگیرد. بهطور کلی در هر تصمیم باید به این دو سوال پاسخ داده شود: «باتوجه به هدفی که تصمیمگیرنده دنبال میکند، چه رابطهای بین ارزش موضوع و میزان ریسک یا احتمال خطر وجود دارد؟» و «چه تناسبی بین مقاصد دنبال شده و وسایلی که در اختیار است وجود دارد؟» معمولاً رابطه اول را در چارچوب استراتژی و رابطه دوم را در قلمرو تاکتیک بحث و مطالعه میکنند. از جمله نمونههای بسیار درخشان تصمیمگیریهای صحیح و کنترل بحران با دیدگاه استراتژیک، میتوان از تجربه تلخ و آموزنده شرکت جانسون اند جانسون در بحران مسمومیت با قرصهای تایلنول نام برد. بحرانی که تجارب آموزندهای برای تاریخ مدیریت در زمینه بررسی بحران از دیدگاه استراتژیک و استفاده بسیار موثر از مدیریت ارتباطات برجای گذاشت.
داشتن یک برنامه عملیاتی برای انواع بحرانهایی که در حوزه فعالیت سازمان روی میدهد بههمراه گروههای راهنمایی تاکتیکی و استراتژیکی، میتواند اوضاع را بهکلی تغییر دهد. این امر بهترین فرصت ممکن را برای مقابله سریع و قاطع با هر بحرانی که روی میدهد فراهم میکند. یک برنامه اضطراری که بهطور خاص برای سازمان و مشکلات خاص آن تهیه شده باشد، میتواند از رشد بحران جلوگیری کند. بازتابهای بحران بهعنوان عوامل خارجی عبارت از خسارت، جریان فزاینده وقایع، مشکل زمان و افکار عمومی هستند. واکنشهای احساسی بحران بهطور عام شامل ناباوری، قبول شکست، وحشتزدگی، کوته نظری، مقصر دانستن این و آن و جریحهدار شدن احساسات است. که در هر بحران عوامل خارجی و واکنشهای احساسی بحران، با درجات متفاوت عمل میکنند.
کنترل برنامهریزی شده بحران
داشتن برنامهای سنجیده توانی ایجاد خواهد کرد تا مسئولان با روشی صحیح بهسرعت دست بهکار شوند. زیرا کلیه موارد عمومی، سازماندهی، تقسیم کارها، تخصیص منابع و تعیین مسئولیتها و اختیارات انجام شده و کانالهای ارتباطی نیز تعیین شده است. بنابراین کلیه موارد فوق میتواند از مکانیسمهای کنترل بحران حذف شود و بهسرعت برنامه تغییرات متناسب با شرایط خاص آغاز گردد. بههمین دلیل پیشبینی، بررسی و ارزیابی بحران و خطرات آن قبل از وقوع از ضروریات مدیریت بحران است، برای تدوین چنین برنامههایی میتوان:
O از آرأ عمومی، نظر مشترکان، نظر کارکنان برای تجزیه و تحلیل بحرانها کمک گرفت؛
O در سمینارهای داخلی، ارتباطات دوره بحران را مشخص و آمادگی در سطوح مختلف ایجاد کرد؛
O برای ایجاد تیمهای خبره، متخصص و هم روحیه تحقیقاتی انجام داد؛
O یک لیست از مدت زمان و منابع ضروری جهت آمادگی برای بحران، تهیه کرد؛
O بادرنظر گرفتن مسائل مربوط به آموزش و ارتباط، شناخت درازمدتی از بحران بهدست آورد؛
O یک استراتژی کلی برای مقابله با وضعیتهای بحرانی در مدیریت بهینه سازمان گنجانید.
توجه به نکات زیر میتواند برخی از سوء تفاهمات را از بین ببرد. هر ریالی که بهطور صحیح قبل از بحران خرج میشود، باعث صرفهجویی هزاران ریال در پایان بحران خواهد شد. ضمناً آمار و ارقام مربوط به هزینههای احتمالی تنها در صورت برنامهریزی قابل محاسبه هستند. نقطه شروع برنامههای اضطراری، ایجاد نگرشی وسیع در مورد مشکلات بالقوهای است که ممکن است در تمامی سازمانها بهوجود آید. باید به کارمندان سطوح پایین در مورد شناسایی بازتابهای بحران آموزش داد تا وقایعی که ممکن است از دید مدیریت کل سازمان پنهان بماند را گوشزد کنند.
برنامه عملیات اضطراری شامل فعالیتهایی برای پشتیبانی از اصول عملیاتی و اهداف سازمان است. میتوان سیستم پژوهش برنامهریزی را در روند استاندارد عملیاتی که سازمان برای نیل به اهداف خود دنبال میکند قرار دهیم. بهعنوان مثال قراردادن یک پرسشنامه برای تعیین اثرات یک سانحه، لیستی از نقاط آسیبپذیر شرکت را مشخص میکند. چنین تحقیق سیستماتیکی مشخص میکند در تخمین دینامیک یک مسئله خاص، سازمان چه چیزهایی را میداند و چه چیزهایی را نمیداند. در این فرآیند سازمان به دو دسته اطلاعات نیاز دارد.
الف : سوالاتی برای تجزیه و تحلیل امور:
مسئله اساسی بحران احتمالی چیست؟ بحران چه خطراتی را بهوجود خواهد آورد؟
ب : سوالات استراتژیک:
نقاط قوت شما در این مورد کدامند؟ آیا امکانی برای بهحداقل رساندن اثرات این وضعیت بهنظرتان میآید؟ برای تعیین منابع مدیریتی و اجرایی تیم، باید گروههای مختلفی که بر تصمیمات شرکت تاثیر میگذراند را مشخص سازیم. سپس به مشخص کردن مسئولیتها تیم بحران و ترسیم استراتژیها و عناصر برنامه که جمعاً واکنش نسبت به بحران را شکل میدهد، بپردازیم.
با پیشرفت مراحل پژوهشی و تخصیص نیروهای محدود اولیه، به موازات جمعآوری اطلاعات لازم برای طرح اولیه و مشخصشدن نسبی مسائلی که با آن روبرو هستیم، باید متخصصان را در برنامهریزی دخالت دهیم. این افراد که در بخشهای مختلف سازمان مشغولند، ضمن مشارکت در تدارک اطلاعات تازه و شناسایی عملیاتی که باید تعیین شود، میتوانند نقش عملی خود را در بحران تعیین و مسئولیت آنرا بهعهده بگیرند. در آنصورت هنگام بروز یک بحران واقعی با نقش خود آشناتر خواهند بود. نکته اساسی مشارکت افراد بستگی به تعیین دقیق مسئولیتها و تفویض اختیارات متناسب با آنهاست. تفویض اختیارات و مسئولیتها به افراد به ایندلیل است که زمان بحران نقشها عوض شده و مسئولیتهای جدیدی بهوجود میآیند که تا آن هنگام هرگز مطرح نبودهاند. تنها زمانی میتوان از عهده تصمیمگیری سریع برای اداره بحران برآمد که زنجیرهای مشخص و متناسب از اختیارات و مسئولیتها وضع شده باشد. تداخل مسئولیتها و جدل در مورد بایدها ونبایدها و تردیدها مشکلات جدید و غیرمنتظرهای را بهوجود میآورد. توجه به ریزهکاریها و بیان واضح و روشن مسائل یکی از اصول راهنمای برنامهریزی هرگونه طرح احتیاطی است. لیست کارهایی که باید انجام شود و افرادی که باید ملاقات شوند، در شرایط بحرانی بسیار ارزشمند است، زیرا در بحبوحه یک وضعیت بحرانی، بافراهم بودن یک جدول آماده از وظایف و مسئولیتها همراه با نکات لازم (آدرسها، اسامی، ابزار و چگونگی اجرا) میتوان مطمئن بود که حتی موقعی که وجود افراد از وحشت پر شده است، اقدامات لازم انجام خواهد گرفت. این برنامه را میتوان بهصورت تمرین چندین بار اجرا کرد و ایرادات آنرا برطرف ساخت.