مرکز مطالعات استراتژیک البرز

مرکز مطالعات راهبردی مطابق با اهداف سند چشم انداز توسعه 20 ساله جمهوری اسلامی ایران

مرکز مطالعات استراتژیک البرز

مرکز مطالعات راهبردی مطابق با اهداف سند چشم انداز توسعه 20 ساله جمهوری اسلامی ایران

مرکز مطالعات استراتژیک البرز

Center for Strategic Studies Alborz
مرکز مطلعات استراتژیک البرز، با همکاری متخصصین و کارشناسان ارشد و دکتری استراتژی و مدیریت در حوزه تجارت، منابع انسانی، بازاریابی و تبلیغات در سال 1385 تاسیس شده و بعنوان اتاق فکر گروه البرز در تهیه و تدوین کلیه طرح هاو پلان های تجاری شرکت ها و موسسات عضو گروه و جاری سازی اهداف استراتژیک و نظارت بر اجرای تحول و توسعه نقش بسیار موثر و پویایی داشته است.
این مرکز طی سال های گذشته با ارائه خدمت به موسسات دولتی و خصوصی و هلدینگ سعی داشته است نقش کوچکی در جهت دستیابی به اهداف توسعه ایران اسلامی در سند چشم انداز 20 ساله ایران 1404 ایفا نماید. ریاست این مرکز بر عهده دکتر سیامک عزیزی می باشد.
سایت حاضر برای نشر و توسعه مقالات، اخبار و اطلاع رسانی همایش های حوزه مدیریت راه اندازی شده است و امیداست مورد استفاده بازدیدکنندگان گرام واقع شود.
تلفن تماس : 22981922
فکس : 22938649
پست الکترونیک : alborzgroup.co@Gmail.com

پیوندهای روزانه
پیوندها

روسیه پس از نبرد با اوکراین، دیگر روسیه سابق نخواهد بود؛ بنابراین بسیاری از معادلاتش در منطقه برهم زده خواهد شد یا مجبور می‌شود هزینه‌های سنگینی را برای اجرای بخشی از آنها پرداخت کند.

دیپلماسی ایرانی: از زمان آغاز حمله روسیه به اوکراین و ورود نیروهای روسی به خاک اوکراین، تحلیل‌های گوناگونی مطرح شده و نظریات و پیش‌بینی‌های قابل توجهی از سوی کارشناسان و تحلیلگران امر مطرح شده است. با این وجود سعی شده در یادداشت پیش‌رو، تحولات پیش آمده از چند منظر مورد بررسی قرار گیرد:

صحنه میدانی جنگ

شهر کی‌یف از چهار ناحیه درمحاصره است. روس‌ها یک جبهه از شمال غرب (مرز بلاروس) نیروگاه اتمی "چرنویل" باز کردند، جبهه دوم از شمال شرق، مهمترین استان یعنی از خارکیف آغاز شده که شهر در محاصره ارتش روسیه است، این دو جبهه قرار است در پشت کاخ ریاست جمهوری اوکراین "زلنسکی" به همدیگر برسند، که در این صورت نیروهای اوکراینی با سلاح سبک موجود قدرت مقابله با پشرفته ترین تجهیزات مدرن را نخو هند داشت. جبهه سوم از دو جمهوری خودمختار روس تبار (دونتسک و لوهانسک) شروع شده که این دو جمهوری به لحاظ اینکه ۸۰٪ مردم این شهرها  روسی هستند مسیر حرکت ارتش روسیه به کی یف را هموار کردند. جبهه چهارم نیز از سواحل دریای سیاه و دریای آزوف وشهر بندری اُدسا و خرسون به سمت کی‌یف در حرکت است. این چهار جبهه اگر با مقاومت ارتش و مردم اوکراینی و نیروهای خارجی روبه رو نشود ارتش روسیه در روزهای آینده به پایتخت اوکراین می‌رسد و اگر جبهه مقاومت تقویت شود سرعت روس ها کُند و احتمالا جنگ به فرسایش کشیده می شود .

یک نکته قابل توجه اینکه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه بدون تصرف کی‌یف‌ یا با دست خالی از اوکراین خارج نمی‌شود این جمع‌بندی است که می‌توان از حمله روسیه به اوکراین داشت، در نهایت این که اگر روس ها مقاومت اوکراینی ها را بشکنند، ولودیمیر زلنسکی یا به غرب فرار می‌کند، یا کشته می‌شود، یا دستگیر و به زندان می‌افتد.

از طرفی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو بر اساس سیاست اعلامی (نه اعمالی) خود اعلام کرده وارد کی‌یف نمی‌شود و کمک‌های غربی هم در حد سلاح‌های سبک و بی فایده خواهد بود چرا که تجهیزات‌ ارتش اوکراین، در برابر ارتش روسیه بسیار ضعیف است و آمریکایی‌ها هم  رسماً اعلام کردند، نیروهای خود را در جنگ با روسیه وارد نمی کنند .

در ادامه نگاه قبلی، اگر حمله روسیه به اوکراین از محدوده جغرافیای استراتژیک اوکراین فراتر نرود، آرایش تقویت شده جنگی روسیه از شمال غرب‌، شرق و سواحل دریای سیاه به احتمال زیاد سرنوشت جنگ‌ را به‌ نفع "پوتین" رقم‌ می‌زند؛ چراکه تجهیزات پیشرفته وارد شده از سوی روس‌ها صحنه نبرد را به یک صحنه نامتقارن و نابرابر و به ضرر ارتش و ملت اوکراین تبدیل کرده است. 

همچنین چیدمان و آرایش ارتش روس پیروزی متغیر مستقل را امکان‌‌پذیر ‌می‌کند. در مقابل تجهیزات ملت و ارتش اوکراین در برابر تانک‌های پیشرفته،‌ هواپیماهای رادار گریز‌، موشک‌های نقطه زن، ناوشکن و زیردریایی روسی بیانگر‌ این است که ابتکار عملیاتی به دست قدرتی است که تجهیزات ‌پیشرفته و مرگبارانه‌ بیشتری در اختیار دارد و سناریوی بدبینانه ای که متصور است اینکه ممکن است روس ها از سلاح های شوک و بهت کننده استفاده کنند در این صورت مقاومت ارتش و ملت اوکراین از حیّز انتفاع خارج می شود. در نهایت اگر روسیه بر پایه یک عملیات ترکیبی نیروهای پیاده در زیر آتش توپخانه سنگین و بمباران‌های شدید هوایی و عملیات مرگبارانه (شوک و بهت) وارد عمل شود، به احتمال زیاد بیشتر شهرهای اوکراین و کی‌یف سقوط خواهند کرد.

اگر جنگ به خارج از مرزهای غربی اوکراین یعنی دروازه اروپای شرقی کشیده شود معادله و نتجه جنگ به‌نفع روسیه نخواهد بود؛ زیرا چنین جنگی با تصرف جزیره کریمه و آبخازیای جنوبی گرجستان و داغستان و چچن متفاوت است و روسیه برای دستیابی به اهدافش باید از «حمام خون» عبور کند. از این‌رو بسیاری از تحلیلگران دفاعی، امنیتی و نظامی داخلی و خارجی بر این باورند که‌ تحریم ها در دراز مدت تأثیر خود را بر ساختار روسیه خواهد گذاشت. آنچه در این شرایط حساس فقط برای ملت اوکراین استراتژیک و حیاتی است، شکستن «قدرت سخت» روسیه است؛ چراکه وعده‌های پذیرش اوکراین در اتحادیه اروپا، عضویت در ناتو‌، اعمال تحریم‌های همه جانبه علیه روسیه، تحریک افکار عمومی جهان، هیچ تأثیر بر بازدارندگی آنی و کوتاه مدت‌ ماشین جنگی پوتین نخواهد داشت‌ و مذاکرات دو کشور هم‌ همراه با تحمیل اعمال قدرت پوتین و تسلیم بی قید و شرط اوکراینی‌ها پیش می‌رود. سازمان ملل و شورای امنیت هم کاملا منفعل و دنیا را با حرف مشغول کرده‌اند. نکته عجیبی که در این گفتمان‌ها و میز‌گردها (Discources) قابل توجه بود، تشبیه  ارتش روسیه به قوم «یاجوج و ماجوج» در قرآن کریم است. گروهی از فیلسوفان نظامی معتقدند گزینه هایی که می‌تواند ماشین وحشی قوم «یاجوج و ماجوج» را زمین‌گیر کند، ایجاد جبهه‌های متعدد سخت و نرم علیه روسیه و ورود به لایه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ارتش‌ روسیه است؛ چراکه اهداف پوتین در محدوده راهبردی اوکراین تعریف نمی‌شود. جنگ و سیاست در رویکرد مدرن و پسامدرن دو بعد  تفکیک ناپذیرند. در جبهه روسیه، دیپلماسی تابع میدان نبرد است. در جناح غرب میدان نبرد‌ از دیپلماسی تبعیت می کند. دراین فضا، ملت اوکراین بین دو متغیر سخت روسیه و نرم غرب دست و پا می‌زنند.

استفاده  پوتین از «بازدارندگی هسته ای» 

«بازدارندگی» نظریه‌ای بر اساس تهدید طرف مقابل تلاشی است برای ایجاد رعب، بهت و ترهیب برای منصرف ساختن متخاصم از انجام اقدامی که خواهان جلوگیری از آن هستیم. بر اساس این نظریه «هزینه»‌ی برخورد را باید چنان بالا برد که «فایده»‌ی برخورد نکردن بر آن‌ بچربد.   

«تهدید به استفاده و ترس از بمب اتم مبنایی برای بازدارندگی هسته‌ای است». مدافعان این نظریه معتقدند که سنگ بزرگ علامت نزدن است، بنابراین بمب اتم جهان را به سوی صلح سوق می‌دهد و ترس از توان هسته‌‌ای در عمل مانع بروز جنگ‌های تمام عیار می‌شود، یعنی «یک بازدارنده هسته‌ای باید همواره آماده باشد و هیچگاه استفاده نشود». اما یک سوالِ بی‌پاسخ اینکه مبنا را متزلزل و شاید این بنا را ویران کرده است: غرب (ناتو، اروپا، آمریکا) چه واکنش موثر و محدود‌کننده‌ای باید به پوتین نشان دهد که منجر به استفاده از سلاح هسته‌ای نشود؟ 

اگر پوتین مجهز به سلاح هسته‌ای وغیرمتعارف و کشتار جمعی نبود، می‌شد برای این پرسش پاسخ‌هایی ولو با هزینه‌ بالا پیدا کرد؛ اما بی‌پاسخی این سوال نشان می‌دهد که توان هسته‌ای، دست‌کم کارکرد چند گانه دارد. اگر از سویی مانع از مواجهه قهرآمیز کشورهای هسته‌ای می‌شود، اما از سوی دیگر موانع را برای پیش‌روی آنها و نادیده‌‌گرفتن قواعد و معادلات بین‌المللی برمی‌دارد؛ یعنی بازدارنده نیست.

در دوران بوش پدر، نظریه بازدارندگی در مواجهه با ایدئولوژی، عملا ناتوانی خود را نشان داد؛ یعنی معلوم شد که اگر رقیب از عقلانیتی متفاوت برخوردار باشد و در سایه‌ یک ایدئولوژی، کشته‌شدن و نابودی را برای خودش «پیروزی» قلمداد کند، هیچ تهدیدی نمی‌تواند او را «بازدارد». اینک تهاجم تمام عیار پوتین به اوکراین که به وضوح نمی‌توان برای آن یک مبنای ایدئولوژیک یافت، پوتین اگرچه به یک کشور با توان هسته‌ای حمله نکرده، اما در آستانه تهدید عملی کشورهایی است که با توان هسته‌ای پیوند خورده‌اند. کمترین خطایی می‌تواند این تهدید را به برخورد و رویارویی مستقیم ‌و فاجعه‌بار بکشاند.

پوتین، احتمالا، با اطمینان از این‌که ناتو هیچ‌گاه وارد جنگ نخواهد شد به اوکراین حمله کرده است. به عبارتی دیگر پوتین بر این باور است که ورود ناتو به جنگ با روسیه به استفاده از سلاح هسته‌ای منجر می‌شود، اما هیچ‌ کشوری بنا نیست از سلاح هسته‌ای استفاده کند (بازدارندگی هسته‌ای) پس ناتو هیچ‌گاه وارد جنگ با روسیه نخواهد شد. این‌جاست که پوتین از خاصیت بازدارندگی توانِ هسته‌ای بهره‌ای دوگانه برده است. از طرفی با اطمینان از این‌که این سنگ بزرگ هیچ‌گاه زده نخواهد شد و از سوی دیگر با پشتوانه‌ این توان هسته‌ای جهان‌گشایی خود را آغاز کرده است.

حالا می‌شود پذیرفت هیچ بازدارندگی وجود ندارد، بلکه باید دید فاعل، مفعول، مورد شرایط و وسایل بازدارندگی کدامند. هرچند که مفروضات بازدارندگی در اکثر زمان‌ها و موقعیت‌ها معتبرند، ولی بااین حال، بازدارندگی مبتنی بر پیش‌بینی‌پذیری فرآیندهای تصمیم‌گیری است.

پوتین در سخنان و پیام اخیر خود به صراحت به ملت روسیه بیان داشت: دوران تحقیر روسیه از ناحیه غرب به رهبری آمریکا به پایان رسیده است و ما باید آنچه از دست دادیم را دوباره احیا کنیم. پوتین قبل از این پیام، آمادگی اتمی روسیه را به صورت هدفمند و محاسبه شده به کشورهای حریف، رقیب و متخاصم اعلام کرد. معنای این آمادگی اینکه اگر ناتو بخواهد وارد جنگ شود، ضربه دوم روسیه به مراتب از ضربه اول آنها کاراتر و مخرب تر خواهد بود. تحلیلگران دفاعی، امنیتی و نظامی اروپا و امریکا برای پاسخ به تهدیدات اتمی و تمام عیار روسیه درصددند جبهه جدیدی خارج از مرزهای غربی اوکراین برای شکستن قدرت سخت روسیه، ایجاد کنند. یعنی چنانچه جبهه‌های متعددی علیه روسیه باز شود، میدان نبرد دو طرف چاره ای جز متوسل شدن به دیپلماسی ورویکرد برد – برد برای مهار این بحران جهانی وجود ندارد. این نگاه به شرطی «حادث= جبهه جدید» می شود که جنگ به اروپای شرقی کشیده شود.

رئیس جمهوری روسیه چندی قبل از حمله به اوکراین در تلویزیون دولتی روسیه ظاهر شد و سخنرانی پرحرارتی در قالب ۳ هزار و ۱۰۰ کلمه بیان کرد. بدون تردید این سخنرانی‌ و چینش واژگان آن، به کارگیری کلمات، اولویت ها و ... مورد توجه کارشناسان مختلف به صورت ترکیبی قرار گرفته؛ اما روح کلی متن آن چیزی است که پوتین قبول دارد و با چارچوب ذهنی و مشی شخصیتی او همسو است. در ادامه این متن را به روش آنالیز اسامی و تکرار آن و واکاوی ذهنیت و مشغولیت اصلی ذهن ولادیمیر پوتین بررسی خواهیم کرد.

پایان تحقیر روسیه/تصویر آمریکا از نگاه ولادیمیر پوتین 

با توجه به پیام مفصل پوتین به ملت روسیه، فقط یک چهارم سخنان پوتین درباره دونباس و اوکراین است. همه صحبت او با غرب و آمریکاست و جالب اینکه هیچ کشور غربی جز آمریکا را نام نمی برد. او تاریخ تحقیر شوروی و روسیه را روایت می کند، حال آنکه اوکراین در ترازی نیست که تحقیر تاریخی روسیه را موجب شده باشد. پوتین پازل بزرگی را در ذهن دارد و بر این باور است که پس از سال ها از فروپاشی شوروی، اکنون روسیه به بلوغ رسیده است و باید از ادامه حقارت خود توسط غرب پیشگیری کند. 

وب سایت مشرق نیوز سخنان پوتین به شرح زیر به رشته تحریر درآورده است: هزار کلمه اولیه سخنان پوتین مملو از عباراتی از تحقیر روسیه در دوران پساشوروی است که چگونه غرب آن را به رسمیت نمی شناسد. پوتین با زبان حقارت نقطه عزیمت وضع موجود را شکست شوروی در جنگ سرد می داند و همه گرفتاری های موجود را بعد از آن می داند. او در بدو سخنان خود تهدیدات غرب علیه روسیه را "بی ادبانه و بدون تشریفات" می داند و در ادامه در توصیف حقارت روسیه می گوید: "در پاسخ به پیشنهادهای ما دائما با فریب و دروغ های بدبینانه یا فشار برای باج گیری مواجه هستیم" و در ادامه صراحتا به رفتار تحقیرآمیز غرب اشاره می کند که "نگرش استکباری و تحقیرآمیز نسبت به منافع و خواسته‌های کاملا مشروع ما از کجا می آید" و سپس علت این امر را به دوران پسا شوروی ارجاع می دهد که "مدتی اعتماد به نفس خود را از دست دادیم و بس؛ توازن قدرت در جهان به هم خورد". مرحله بعدی تحقیر روسیه را در ماجرای لیبی و عراق می داند: «تکرار می کنم آنها ما را فریب دادند». به تعبیر رایج آنه ابه سادگی ما را دور انداختند.

مشخص است که میدان ندادن به روسیه در قضایای لیبی و عراق تبدیل به عقده حقارت شده است که پوتین در صدد برآمده آن را در سوریه جبران کند و کرد. در مجموع سخنان پوتین پیرامون احساس حقارت روسیه، دو موضوع برجسته است. اول سرکار گذاشتن روسیه در توافقات امنیتی پیرامون شرق اروپا و دوم بازی ندادن روسیه در ماجرای صربستان، لیبی و عراق؛ و زمینه این دو را در شکست شوروی در جنگ سرد جستجو می کند. پوتین نقش غرب در جهان از جمله در صربستان، عراق، لیبی و سوریه را غیر قانونی و لگد زدن به شورای امنیت می داند و از این که روسیه متحدانی ندارد که با این بی قانونی مبارزه کند عصبانی است.

بعد دیگر تحقیر روسیه را در بی توجهی غرب به نظرات روسیه می داند: "آنها مذاکره با روسیه را در این موضوع کلیدی (امنیت اروپا) برای ما ضروری نمی دانند و اهداف خود را دنبال می کنند". این نشان می دهد که غرب در ترتیبات امنیتی شرق اروپا، روسیه را بازی نمی دهد و در عین حال گسترش ناتو به مرزهای روسیه روز به روز پر رنگ تر می‌شود. در مجموع تمامی نشانه ها و قرائن بیانگر این است که روسیه اهداف استراتژیک فراتراز اوکراین دارد.

ضعف‌های تاکتیکی و تکنیکی روسیه 

تا پیش از این، قدرت نظامی روسیه در سه حوزه هوایی، موشکی و پهپادی تعریف و برتر در برابر بسیاری از کشورها بود. اما در طول یک هفته اخیر میدان نبرد مشخص کرد که روسیه در هر سه این حوزه‌ها دچار مشکلات عدیده ای است:

• اکثر موشک‌های روسی با اختلاف بیش از 400 متر با ‌نقطه‌ هدف بر زمین نشستند که در دنیای امروز یعنی ضعف مطلق

• سرنگونی پنج فروند جنگنده – بمب افکن سوخو 30 و 35 نیروی هوایی روسیه در آغازین روزهای نبرد با اوکراین نیز نشان داد قدرت هوایی روسیه دارای ضعف‌های فاحش در تجربه، تکنیک و آموزش است.

• در حوزه پهپادی نیز وضعیت روسیه اسفبارتر از دو حوزه موشکی و هوایی نشان داده شد و ضعف‌های تکنولوژیکی آن را به‌طور فاحشی آشکار کرد.

• کشته شدن 498‌ نفر (آمارهای غیر رسمی گواه بسیار بالاتر بودن این عدد است) نیروی رزمی روسیه در میدان نبرد و همچنین رد و بدل شدن تسلط خارکیف در طول چند روز، نشان دهنده ضعیف بودن قدرت روسیه بر روی زمین از حیث تاکتیک و تکنیک بوده است.

در مجموع می‌توان گفت در این نبرد، ‌مشت روسیه برای بازیگران موثر و در حاشیه امن میدان باز شد، که این بزرگترین شکست روسیه است که در آینده باید هزینه های سنگینی را به‌خاطر آن بپردازد. وقتی مشت روسیه برای بازیگران دیگر میدان باز شد و همگان به ضعف‌های مبنایی آن آگاه شدند، میدان آرام آرام تغییر شکل داد. از یک سو رئیس جمهوری اوکراین، زلنسکی و نیروهای نظامی اوکراین با روحیه مضاعف در عرصه میدان، مذاکره و رسانه در مقابل روسیه ظاهر شدند. از سوی دیگر پارلمان اروپا با ۶۳۷ رای مثبت، درخواست اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا را پذیرفت. همچنین در کنار این موضوع نیز تجهیز و پشتیبانی لجستیکی اوکراین به وسیله ناتو صورت گرفت. از طرفی رای ممتنع چین و ایران نیز از دیگر پیامدهای منفی ضعف‌های متعدد میدانی روسیه برشمرده می‌شود (البته این رای ممتنع دال بر دلائل دیگری نیز هست که در مباحث آتی به آن خواهیم پرداخت). قطعا استراتژی آمریکا و ناتو در منازعه اوکراین، فرسایشی کردن نبرد خواهد بود؛ اگر اوکراین بتواند بیش از 10 روز دیگر در مقابل روسیه ایستادگی کند، به‌طور مسلم کار برای روسیه بسیار دشوار و پر هزینه خواهد شد.

از طرفی روسیه نیز در طول چند روز آتی با به میدان آوردن تمام ظرفیت خود، تلاش می‌کند غائله نبرد را در حداقل زمان ممکن خاتمه دهد تا قدرت خود را در عرصه بین‌المللی تثبیت کند (هر چند که به اعتبارش تا این لحظه به‌صورت جدی خدشه وارد شده است). با عیان شدن ضعف‌های نظامی روسیه در کنار اخراج خفت بار آمریکا از افغانستان و همچنین اقتدار خط مقاومت در عراق، سوریه، یمن و لبنان، بدون تردید جایگاه اثرگذاری ایران در منطقه و جهان بسیار ارتقاء خواهد یافت. 

روسیه با هر هزینه‌ای که شده اوکراین را زمین‌گیر خواهد کرد؛ چرا که این میدان با حیثیت آن گره خورده است. اوکراین زمین‌گیر شده، یعنی حذف یک بازیگرِ دست نشانده امریکا در نزدیکی ایران که باعث خط مقاومت تقویت خواهد شد. در نهایت آنکه روسیه را باید با گزاره‌های ذیل نگریست و تحلیل کرد:

▪️ اسرائیل خط قرمز آن است و محافظت از اسرائیل جزئی از راهبردهای کلان روسیه است.

▪️ روسیه ابرقدرتی نظامی بوده که تحرکاتش امنیتی، پیچیده و چندلایه است.

▪️ منافع راهبردی و بلندمدت روسیه مهمترین اصل در روابط با دیگر کشورهاست.

▪️ روسیه به دنبال تسلط بر مناطق استراتژیک منطقه مانند تنگه باب المندب و بُسفر است.

▪️ روسیه به دنبال تضعیف ناتو به عنوان بازوی نظامی آمریکاست.

▪️ روسیه به دنبال مهار بازیگران موثر منطقه توسط یکدیگر و با کمترین هزینه است.

و اینکه روسیه پس از نبرد با اوکراین، دیگر روسیه سابق نخواهد بود؛ بنابراین بسیاری از معادلاتش در منطقه برهم زده خواهد شد یا مجبور می‌شود هزینه‌های سنگینی را برای اجرای بخشی از آنها پرداخت کند.

در خاتمه، جنگ روسیه و اوکراین براساس معادله قدرت و مقاومت روزها را پشت سر می‌گذارد. هرچه قدرت نظامی روسیه برای شکستن اراده اوکراینی‌ها مضاعف و در مقابل نیز مقاومت اوکراینی‌ها تقویت و تجهیز شود، جنگ به احتمال زیاد به فرسایش کشیده می‌شود. جنگ فرسایشی هم در دیدگاه و افکار عمومی جهان حیثیت و وجاهت قدرت سخت روسیه را به وقاحت زیر سئوال خواهد برد و احتمال اینکه پوتین دست به یک عمل خطرناک بزند، دور از ذهن نیست.

نویسنده: دکتر سجاد کوچکی، تحلیلگر مسائل استراتژی، امنیتی و دفاعی